عربستان(خوزستان)

عربستان(خوزستان)

عربستان(خوزستان)

عربستان(خوزستان)

از نکات مثبت شیخ خزعل

طایفه عرب بنی‌کعب محیسنی (از ریشه «حسن») در اصل از طوایف جنوب حجاز (از شاخه عبد مناف) است که به سمت خلیج فارس مهاجرت کرد، در خوزستان و جنوب عراق مأوا گزید و در جریان شیعه شدن آل‌مشعشع به تشیع گروید. شاخه‌های بنی‌کعب در سراسر خلیج فارس پراکنده هستند. بیش‌تر فلاحین جنوب عراق بنی‌کعب می‌باشند. شاخه‌ای از بنی‌کعب نیز ساکن عمان هستند؛ و در دوران ریاست شیخ غانم (در دوره زندیه) بنی‌کعب بر عمان تسلط داشت. در طول سده‌های هیجدهم و نوزدهم میلادی طایفه بنی‌کعب مقتدرترین نیروی شیعی عرب در منطقه خلیج  فارس و سد استواری در مقابل توسعه‌‌طلبی وهابیون و تاخت‎وتاز و هتک حرمت‌های ایشان در عتبات به‌شمار می‌رفت.

برای رسیدن به ارزیابی منصفانه از شیخ خزعل و شناخت دقیق‌تر علل برکناری و قتل او به دست حکومت رضا شاه، در کنار موارد منفی که با آن آشنائیم، توجه به موارد زیر نیز ضرور است:

1- شیخ خزعل از مخالفان سرسخت اعلامیه بالفور بود و با سیاست صهیونیستی یهودی کردن سرزمین فلسطین به شدت مخالفت نمود. نامه‌های او به مفتی بیت‌المقدس موجود است. به این دلیل پاپ بندیکت پانزدهم، که او نیز از مخالفان اعلامیه بالفور بود، در سال 1921 به خزعل عنوان «شهسوار مسیح» را اعطا کرد.

2- خزعل از مخالفان جدّی غائله جمهوری‌خواهی و استقرار دیکتاتوری رضا خانی و در این رابطه با سید حسن مدرس هم‌پیمان بود و با علمای عتبات مکاتباتی داشت. نمونه‌ای از این مکاتبات نامه خزعل به آقا میرزا مهدی، فرزند مرحوم آخوند خراسانی، است که در یادداشت‌های منسوب به رضا شاه (سفرنامه خوزستان، صص 114-115) نیز درج شده است.

3- طایفه عرب بنی‌کعب هماره به ایرانی بودن و تابعیت ایرانی خود عمیقاً وفادار و دلبسته بوده است. طبق این سنت دیرین و ریشه‌دار، خزعل، حتی اگر می‌خواست، نمی‌توانست داعیه جدایی از ایران را داشته باشد. توجه کنیم که در ماجرای تعیین سرحدات ایران در اوایل دوره ناصری درویش پاشا، نماینده عثمانی، وعده داد که اگر بنی‌کعب خود را تبعه عثمانی بخوانند مالیات ده ساله را بر آن‌ها خواهد بخشود ولی سران بنی‌کعب خود را تبعه ایران خواندند، «و به رعیتی ایران خرسند بودند»، به‌رغم این که میرزا جعفرخان مشیرالدوله سالیانه 2000 تومان بر مالیات آن‌ها افزود. (بنگرید به: احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، صص 173-174)

4-  در دوران اقتدار بنی‌کعب در خلیج فارس، این طایفه شیعی عرب، به عنوان قدرتمندترین طایفه عرب منطقه، حلقه واسطی بود که حاکمیت ایران را بر سراسر منطقه خلیج فارس تأمین می‌کرد و به عنوان پلی میان ایران و اعراب جنوب خلیج فارس عمل می‌نمود.  با وجود اقتدار بنی‌کعب، یکه‌تازی حکام جدیدی که استعمار بریتانیا بر مناطق جنوبی خلیج فارس تحمیل کرد، امکان نداشت.

5- ناسیونالیسم نژادپرستانه و عرب‌ستیزانه‌ای که حکومت پهلوی منادی آن شد و قطع حلقه واسطه فوق میان ایران و اعراب خلیج فارس مهم‌ترین عواملی بودند که حاکمیت ایران را بر سراسر منطقه خلیج فارس از میان برد.

6- اگر شیخ خزعل قصد تجزیه خوزستان را داشت، با توجه به اقتدار نظامی فراوانش می‌توانست آشوب بزرگی را برانگیزاند و در کوران هرج‌و‌مرج سال‌های جنگ اوّل جهانی و پس از آن شاید موفق هم می‌شد. توجه کنیم که در آن سال‌ها حتی برخی از سران طایفه کوچک آسوری ارومیه، مانند پطروس آقا، داعیه استقلال و تشکیل «دولت آشور» را داشتند و با حمایت قدرت‌های پیروزمند به کنفرانس لوزان نیز راه یافتند در فضایی که نمایندگان رسمی دولت ایران را به این کنفرانس راه ندادند (بنگرید به: بهار، احزاب سیاسی، ج 1، صص 276-280)؛ ولی شیخ خزعل هیچگاه چنین دعاوی را مطرح نساخت.

7- این پرسش مهمی است که چرا شیخ خزعل، به‌رغم اقتدار نظامی، به‌سادگی از حکومت تهران تمکین کرد و خود را تسلیم رضاخان و خانه‌نشین نمود. اهمیت این پرسش تا بدانجاست که حتی کسروی را نیز به ابراز حیرت وامی‌دارد که چگونه با آن‌که «ناصری پر از تفنگچیان عرب بود... با این حال آقای رئیس‌الوزرا [رضاخان] که جز از چند کسی از وزرا و چند تن سپاهی همراه نداشت، به ناصری درآمد.» (تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص 247)

آزادی خوزستان و نطق پرهیجان احمد کسروی !

آزادی خوزستان و نطق پرهیجان احمد کسروی !

ابومیثاق   الأحوازی

هشتاد سال از تجاوز وسرکوب امارت مستقل عربستان (درکتابهای تاریخ منتشر شده آنزمان به زبان فارسی ذکر شده) میگذرد و هنوز ملت عرب الاهواز به کمترین حقوق حقه خویش نرسیده است، یاد روزهای مقاومت و مبارزات این ملت در اپریل 1925 گرامی باد. برای این یاد بود مطلبی از هفته نامه نیمروز  انتخاب کرده و به برسی و به چالش باآن البته متواضع می پردازم . 

هفته نامه نیمروزلندن شماره 826 در لابلای متون  خود مقاله ای به این عنوان درج کرده است : مرحوم کسروی زندان قصر شیخ خزعل را باستیل خوزستان نامید و نطق او را بعد از آزادی خوزستان در این شماره نقل می نماید،

و آنرا انگیزه یادبود قتل کسروی در سال 1324 هجری منتشر میکند!

یادبود و گرامیداشت درگذشتگان و خصوصاٌ کسانی که از خود اثری گذاشته باشند و برای ملت خود به عنوان سنبل ملی و یا دانشمند زمان خود بوده ، نه فقط اشکالی ندارد بلکه مورد پسند همگان است. سوال در اینجاست که چرا هفته نامه نیمروز از کسروی بدین شکل و با این مطلب یادبود اورا گرامی میدارد؟

سید احمد کسروی نزد ملت تحت ستم عرب الاهواز (الاحواز، عربستان، خوزستان) همدست غاصب و متجاوز رضا میرپنج (شاه کبیر!)دشمن و جعل کننده تاریخ اعراب مشهور است، این بدان معنی است واولین بار هم نیست که هفته نامه نیمروز جهت فروش خود در بین راسیستها،  توهین به تاریخ ملت عرب ابائی نداشته و همدستی با ستمگران و نماینگر دشمنی که نیمروز و قلم فرسایان ( مقیم کشورهای متمدن و دمکرات، وای بحال ما اگر این آقایون در ایران مستقر شوند) شوونیست او را  روشن می سازد.

چکیده ای از نطق احمد کسروی را نقل و بعد از آن نقد متواضعی، این نطق را همراهی می کنم :

آقایان محترم ، همه می دانیم که خوزستان امروز ما دوره تاریخی را طی می نماید. دوره ای را طی میکند که باید در این سرزمین با حرفهای برجسته و درخشان احساسات مسرت پاش می باشند و این بنده که یک نفر ایرانی و از علاقه مندان به عظمت این کشور باستانی هستم این محفل جشن و سرور را که صاحب منصبان اردوی فاتح و تجار محترم و اهالی شوشتر تشریف دارند مغتنم شمرده و در نظر گرفتم که نطقی  احساسات مسرت خود را که سر تاپای وخود مرا گرفته به معرض ظهور بیاورم و در ضمن معنای این فتح اردوی دولتی و ارزش واقعی آن را بیان نمایم . ...... این خطاب بلاغت مخصوص و یک سلسله بیانات شاعرانه لازم است . ....... در جایگاه کشورپر ثروت خوزستان ، ما امروز جز سرزمینی نداریم که باید خرابه زار و یا گورستان نامید . ...... در خوزستان ، در جولان گاه شیران کفتاری میدان داری میکند. آقایان می دانند که خزعل در لغت عرب نام کفتار است و آنچه از همه آرامی  مرااز دست من گرفته بود . ...... بازوی نیرومند را خدای ایران برای سرکوبی گردنکشان این مملکت و نجات رعایا آماده گردانیده است. .....

من به شما بشارت می دهم که خوزستان دوره جدیدی در پیش دارد که باید دوره سعادتش نامید ..... باید همگی شاد باشیم و جشن بگیریم و این روزها را از اعیاد ملی شمرده و به نام روزهای فتح خوزستان در صفحاتتقاویم ضبط نمائیم و همه ساله در این روزها به شادی و جشن و فاتح آن، سردار باعضمت ایران را که امروز خود شخصاٌ به خوزستان آمده است، از درون جان و بن دندان دعا و ثنا خوانیم.  دیگرفلاح(کشاورز) بیچاره برای تهیه مالیات ، نخلستان خود و دختر خویش را به قیمت بخس (ارزان،ناچیز) نخواهد فروخت. ..... تو ای فیلیه (محل زندگی شیخ خزعل) سیاه ! ای باستیل خوزستان با خاک یکسان خواهی گردید و تو ای خوزستان ، ای قطعه ثروت ، بار دیگر سرتاسر عدل و امان خواهی گردید ! .... سرتاسر خود را باغهای خرم و سبز و کشتزارهای فرح بخش خواهی آراست!  هفته نامه نیمروز این نطق را از کتاب تلاش آزادی، تالیف دکتر ابراهیم باستانی پاریزی برگرفته است.

و اما برای برخورد با این گونه نوشتجات و نقل قولها به انگیزه  آن باید توجه کرد، نویسنده و ناقل آن را شناخت و با ادله و مدرک ملموس  به آن پرداخت.

از  مثل معروف: ، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ، شروع میکنم و کلماتی را دراین باره برروی ورق ردیف میکنم. سید احمد کسروی بنا به نطق خود در جائی که میگوید از جان و بن دندان حمد وثنا به سردار.... ، چاپلوس دربار و یکی از تئوریسینهای  ناسیونالیستی فارسی( گرچه او آذری بود) بود، تاریخ ملت عرب را چه در کتابهای تاریخی مشعشعیان ، تاریخ پانصد ساله خوزستان، پادشاهان گمنام واقعیت را به نفع ملت حاکم و از رهبران و حاکمان این ملت مانند سید مهدی مشعشع و بانی حکومت مشعشعیان در الاهوازکه تا عراق پیش رفته بود، امنیت ، پیشرفت علمی و فرهنگی زبانزد عام و خاص آنزمان بود و پادشاهان صفووی به ان حکومت،  عربستان و حکومت مشعشعیان نام نهادند از شیخ خزعل که بانی امارة عربستان و بنا به قول عبدالمسیح انطاکی : شیخ خزعل در پیش علمای نجف درس خواند و از پدر اسب سواری و معاشرت در بین اعراب و صرف و نحو عربی را یاد گرفت، او فردی با هوش و با فصاحت و بلاغت صحبت می کرد مهمان نواز و باعاطفه وگذشت بود در میدان جنگ، مبارز و شعرا و دانشمندان را دوست داشته به کمک آنها می شتافت، به عنوان گردن کش و یاغی و کفتار! و تمام اعراب را تازی می نامد .ضدیت و دشمنی او با عرب در تمام نوشته جاتش برای هرکس که  شمه ای از تاریخ ملل و کتابهای تاریخی منتشرشده آن زمان را مطالعه نموده باشد، روشن می شود.  از طرف دیگر از رضامیرپنج، قلدرو بیسواد، شاهی کبیر و سرداری از خدا فرستاده شده می سازد!!! و از جان و بن دندان به حمد وثنای او می پردازد. در کتاب  رضا شاه وبریتانیا  چاپ آمریکا  آمده است که :  رضا شاه فردی بیسواد و درخانواده قزاق بزرگ شده و بعداز رسیدن به عرش قدرت و سرکوب ملتها و تصلط بر ثروت  یعنی نفت ، گاز و گمرکات و زمینهای حاصلخیز به نام زمینهای خالصه، یکی از بزرگترین زمینداران آسیا شد، 7 هزار روستا در حوزه ملکیت خود داشت . بزرگترین کارخانه ها و کشتزارها را به نام دولت به ملک خانواده خود ثبت کرد. تمام صادرات را در زیرنظر داشت .  دلارهای صادرات در حساب شخصی خویش منتقل می شد و طبق مدارک موجود رضا شاه در سال 1941 میلادی 200 میلیون دلار در حسابهای او در آلمان و سویس و انگلستان موجود بود، در صورتی که کل صادرات آمریکا در آن سال 100 میلیون دلار بوده.علاوه بر آن او 750 میلیون ریال در بانک ملی داشت.

سعادت ! از این فتح بزرگ نصیب غارتگران قزاق و ستم و آوارگی  برای  غارت شدگان ملت ، همان فلاّ حانی (کشاورزان) غارت شدند  که سید احمد کسروی به آنها بشارت سعادت و نیکبختی در نطق پرشور خود بعد از آزادی خوزستان(بخوان تجاوز و به یغما بردن ثروت ملت عرب)داده بود.

 در عهد پهلوی فقر و فلاکت اخراج بزور کشاورزان از روستاها ، به علت استخدام مهاجرین فارس و از ملتهای دیگر وعدم استخدام عرب ، نیروی فعال و جوان ملت جهت کسب و کار به کشورهای همسایه و امارات مهاجرت کردند( در بین راه و یا در دریا اتفاقات ناگواری برای آنها پیش می آمد که فعلا در این جا به این پسنده می کنم)در صورتی که طلای سیاه و ثروت زیر پای آنهاست. بیماری ناامنی و تجاوزآژانها و جوانمردان مرزی  و ماموران امنیتی به  خانه و کاشانه اعراب در شهر و روستا به نامهای کشف حجاب، ممنوعیت پوشیدن لباس عربی تقسیم اراضی و کشت و صنعت و غیره بود. تغیربه زور نامهای عربی شهرها و روستاها و حتی نام عربی افراد ، سیاست فارسی سازی اجباری با  اخراج هزاران خانوارعرب از الاهواز و جانشینی آنها با مهاجرین فارس از یزد و غیره و بوجود آوردن شهرها و روساهای فارسی زبان بخشیدن زمینهای حاصلخیز  و دادن ماشین آلات کشاورزی و کمکهای مالی به آنها، ارتکاب جرمهای ضد بشری، سلب حقوق ملی را سید احمد کسروی سعادت می نامد !

در تشریح تاریخ خوزستان(از کسروی) از کورش شروع می کند و عمداٌ تاریخ عیلامیان را که مهد تمدن و ساخت شهر و حکومت از آن آنها بوده و 2هزار سال قبل از مهاجرت آریائیها از کوهستانهای شمال به سرزمین ایران فعلی دراین منطقه حکومت می کردند و سوس (شوش) پایتخت آنها بوده را  فراموش کرده و از آن سکوت میکند، چرا ؟چون عیلامیان نیکان وابتدای تاریخ ملت عرب هستند. تاریخ شاهد فاتحان بسی چند است که در تاریخ ملل مورد تجاوزشده و یا به قولی فتح شده، به عنوان غارتگر و محتل و سرکوبگر معرفی شده اند. از یاد نبریم که در تاریخ تدریس شده در مدارس ایران از اسکندر فاتح مقدونی  وبه عنوان ونابود کننده آثار باستانی و از چنگیزخان فاتح ،مغولی وحشی و از فاتحان اسلام به عنوان بی فرهنگ و پابرهنه یادآوری میکنند . ولی نادرشاه را سردار فاتح هند و فتوحات دیگر شاهان چون رضامیرپنج را مبارک و فتح آنهارا  میمنت و سعادت یاد می کنند. تاریخ چه بسا فاتحانی چون هیتلر و متحد آن رضامیرپنج و مجرمین دیگری که جرمهای ضد بشری مرتکب شده اند را به زباله دان خود سپرده،  قلم بدستان دیگری را که معتقد به حقوق ملتها و آزادی آنها در انتخاب  نوع زندگی وحکومت خویش  نیستند،

و در این راه مانع و سدی شده اند را زود و یا دیر به زباله دان خود خواهد سپرد.

 

 

 

افتخار وپایندگی

دستیابی به فناوری غنی سازی هسته ای را به همه ایرانیان

خصوصا مهندسین عرب هسته ای بوشهر ونطنز اصفهان تبریک می گویم

زنده باد فکر عربی